-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1385 13:23
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 19:14
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم هر چند که از آینه بی رنگ تر است ازخاطر غنچه ها دلم تنگ تر است بشکن دل بی نوای ما را ای عشق این ساز، شکسته اش خوش اهنگ تر است اما م جمعه اردبیل فرمودند : هنگام نوشیدن آب سه تا بسم الله...
-
خیر مقدم .......
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 20:56
وای اگر یاسمنگولا حکم جهادم دهد... ما هم اکنون اولین اقدام خود را بر این وبلاگ نهادیم تا بار دیگر از محضر محترممان فیض ببرید و نسیم گل روی ما را ا ستنشاق کنید و دیده تان بر جمال نوشته های بی کران ما روشن شود مگر به راه را ست هدا یت شوید و به جرگه فدا ئیان مکتب یاسمنگولیزم بپیوندید واندک مجالی بیا بید برای رهایی از...
-
جواب...........
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 23:54
سلام......... جواب مسابقه هوش هیچی بود...... چون هیچی رو فقرا دارن ولی نمی خوانش. پولدارا ندارنش و نمی خواهنش. هیچی از خدا بهتر نیست واز شیطون بدتر نیست!!!!!! می دونم فکر می کنین سر کا ریه ولی اگه فکر کنین این جواب منطقیه! ولی برنده نداشتیم. اما...... برنده مسابقه سرگرمی... می دونم جوایز قابل شمارو نداره.... با علی .ز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1385 09:23
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1385 00:31
توجه توجه مسابقه ی بزرگ: من یه دختری هستم که زندگی برام یک نواخت شده همه جا می رفتم همه کارم می کردم ولی همش تکراری شده.. به کسی که بهترین راه حل یا سرگرمی رو پیشنهاد کنه جایزه تعلق می گیره.... مسابقه ی هوش: اون چیه که فقیرا دارند ولی نمی خوانش... پولدارا ندارنش ولی نمی خوانش... از خدا بهتر هست ..... از شیطونم بدتره...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مردادماه سال 1385 20:52
دیشب خواب باباتو دیدم آیدا: تیتراژ آغازین : شوختم وشوختم و شاختم ( سوختم و سوختم و ساختم ) هر چی داشتم به پات باختم کاش تو رو از روز اول مثل امروز می شناختم آخه عشق یعنی شکشتن ( شکستن ) عاشقانه شر شپردن( سر سپردن ) دل شپردن به شرابه ( دل سپردن به سرابه ) در شکوتی بی شمار( در سکوتی بی شمار ) تقدیم به : آیدا از طرف...
-
فقط برای آیدا...
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1385 07:59
این مطلب رو دوباره برای یار آوری خاطرات زدم: آیدا... حتی اگر تو یک خرس قطبی بودی یا یک دا یناسور فسیل شده یا یه موش کور صحرایی یا حتی یه سوسک نیش دار یا یه بوفالو آفریقایی یا یک گوریل غول آسا یا حتی یه بچه خرچنگ دریایی یا یه مار بو آ من ... من بازم دوستت می دا شتم ... چه برسه به الان که یه تپل مامانی با مزه هستی ... ا...
-
آخی...
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 10:18
آخی زندگی ..... از کجای این زندگی بگم؟؟ از آشنایی هاش بگم یا از جدایی هاش؟؟؟ از لبخنداش بگم یا از گریه هاش؟ از غماش بگم یا از شادی هاش؟؟ از اومدنا یا رفتنا؟ از صدا قت بگم یا از دروغهاش بگم؟...... یه روزی خیلی به خدا ایمان داشتم ولی حالا داره باورم می شه که خدایی...... شما بگید اگه جای یه آدم عاشق دل شکسته که دلش یه...
-
زندگی...
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 09:25
بگذارید و بگذرید ببینید و دل مبندید چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 09:19
یکی بود یکی نبود ... یه پیمانی بود که پاش شکسته بود... این پیمان بازی گوش ما دلش هوای اصفهان کرده بود ؛ بقچش بست و راه افتاد .... رفت و رفت و رفت تا رسید به یه خونهی پر از درخت زرد آلو ؛دلش طاقت نیورد ؛ بقچش پرت کرد تو و از در رفت بالا ؛ پیمان قصدش خیر بود (اصلا دزدی نبود) . این پیمان ما که همهی حواسش به زرد آلو ها...
-
دعا یا آرزو...
سهشنبه 27 تیرماه سال 1385 08:24
یک نفر دلش شکسته بود توی ایستگاه استجابت دعا منتظر نشسته بود منتتظر،ولی دعای او دیر کرده بود او خبر نداشت که دعای کوچکش توی چار راه آسمان پشت یک چراغ قرمز شلوغ گیر کرده بود * او نشست و باز هم نشست روزها یکی یکی از کنار او گذشت * روی هیچ چیز و هیچ جا از دعای او اثر نبود هیچ کس از مسیر رفت و آمد دعای او با خبر نبود * با...
-
موزیک...
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 11:40
لطفا هر کسی که اسم خواننده این شعر را می داند.. به ما اطلاع دهد... برای آخرین بار خدا کنه بباره تو این شب کویری یه قطره از ستاره همیشه بودی و من تورو ندیدم انگار بگو که هستی اما برای آخرین بار وقتی دوری تنهایی نزدیکه قلبم بی تو می میره تاریکه چه لحظه ها که بی تو یکی یکی گذشتند عمرم و بردن اما یه لحظه برنگشتند تو چشم...
-
۳ پند.......
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 11:36
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه ، مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ، ولی تو اون رو نمی بینی بهترین دوست اگه نیستی، لااقل بهترین دشمن باش، غمخوارم اگه نیستی، لااقل بزرگترین غمم باش، هرچه هستی...
-
همسر یابی......
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 10:10
برای یافتن همسر مناسب خود به ما مراجعه فرمایید: پسری هستم ۲۴ ساله متولد ۱۱ تیر؛ دارای یک عدد کافی نت به متراژ ۱*۱ میلی متر ؛ دارای یک فقره ۴۰۵ سورمه ای با شیشه های دودی ..؛ صندلی های آخر هم همیشه رزرو دختران است ؛ کفش زیبای دارم که متناسب با قدم است ؛ ولی فقط تفاهم مهمه استدعا دارم ...؛ عاشق بچه اونم از نوع ۶ قلوش ؛...
-
سلام .............
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1385 10:17
آیدا خانوم ما واقعا شرمنده شد مرسی از این همه لطفی که به من دارین... پوریا جان من به شما قول میدم که تا آخر نمایشنامه شما و مارال رو تنها نذارم.... از فرشید خان هم به خاطر اون شعر زیباشون تشکر می کنم ... از بقیه دوستان هم کمال تشکر را دارم .
-
پند...
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 11:56
میان یافتن و دریافتن فاصله ای است (پ؛پ)
-
الو..............
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 11:45
این آیدا ناز و خوشکل بیخود می کند.... آیدا باید بمونه.... حالا هرکی با من موافق نظر بزاره....... (لطف کنید نظرهایی بزارید که آیدا نظرش عوض بشه )
-
نامه ی خدا حافظی........
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 11:40
دوستان من سلام...... قبل از هر چیزی می خواستم اول از این آیدای ناز و خوشکل و دوست داشتنی بد بخت (خودم) ...که تو این نمایشنامه ها تایپیست بود؛ ویرایشگر بود؛نویسندگی میکرد ؛ مغز متفکر داشت ؛داستان عوض میکرد و..... .. تشکر فراوان کنم و بگم که واقعا این خوشکل خانوم سوخت به پای مارال و پوریا ...... ولی این آیدا خانوم دیگه...
-
به به...چه..چه...
سهشنبه 20 تیرماه سال 1385 08:32
آدمـک آخــرِ دنیــاست، بخند آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی به خـدا، مثـل تـو تنهـاست، بخند دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد شوخـیِ کاغــذی ماسـت، بخند فکر کن دردِ تـو ارزشـمند است فکر کن گریـه چـه زیباست، بخند صبحِ فردا به شبت نیست که نیست تـازه انگار کـه فـرداسـت، بخند راستـی آنچـه بـه یــادت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 تیرماه سال 1385 08:41
برد ایتالیا را تبریک می گم.....ولی کار زیدان خیلی زشت بود....
-
دانشگاه آزاد...........
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1385 10:18
رسیدیم به قسمت جالبش ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس ! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1385 08:05
باخت پرتقال رو تسلیت می گو یم .
-
قصه...
سهشنبه 13 تیرماه سال 1385 09:18
قصه ای که باد با خود برد. دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید،سالهای سال گذشته بود و او همان دانه کوچک بود.دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمیدانست چگونه،گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشم ها می گذشت.گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می انداخت و گاهی فریاد میزد و می گفت:من هستم..من اینجا هستم... مرا تماشا کنید.اما...
-
بدون شرح:
دوشنبه 12 تیرماه سال 1385 10:38
ما ۲ تا پشت کنکوریی بد بخت بیچاره هستیم که سر عمر داریم درس می خونیم ؛ اونم چه درس خوندنی از صبح تا شب داریم اینجا ول می گردیم): گناه داریم به خدا خسته شدیم دیگه چقدر درس؟ این درسا هم که تو کله ی ما نمیره ؛ اصلا می دونید ما می خوایم ترک تحصیل کنیم به نظره شما ما ۲ گل نا شکفته باید چه خاکی به سرمون بریزیم ؟؟؟؟ میگید به...
-
الفبای موفقیت:
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 09:59
الفبای موفقیت: الف اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها ب بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم پ پویایی برای پیوستن به خروش حیات ت تدبیر برای دیدن افق فرداها ث ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها ج جسارت برای ادامه زیستن چ چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه ح حق شناسی برای تزکیه نفس خ خود داری برای تمرین استقامت د...