گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟!
گفتمش: دل مال تو، تنها بخند.
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول منگول رو گیر میاره،
بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار می ذاره.
وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغ گو اومده
با من امشب چیزی از رفتن مگو
نمی خوام بگم از زندگی ناامیدم..نه......
می خوام بگم این زندگی به اینجام رسیده
آره ..تا اینجای ی ی ی ی
حالا زندگی به کنار حق کشی هاش داره منو دیونه می کنه!!!برای این ملت متاسفم.
این کنکور دیگه جایی واسه زندگی کردن
نمی ذاره!!!!!!
اینجا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگه دیدین من دیگه وبلاگم آپ نشد
بدونین یه آیدایی بود که موند و
یه مارالی بود که رفت.........