دوستان من سلام......
قبل از هر چیزی می خواستم اول از این آیدای ناز و خوشکل و دوست داشتنی بد بخت (خودم) ...که تو
این نمایشنامه ها تایپیست بود؛ویرایشگر بود؛نویسندگی میکرد ؛ مغز متفکر داشت ؛داستان عوض میکرد و.....
.. تشکر فراوان کنم و بگم که واقعا این خوشکل خانوم سوخت به پای مارال و پوریا ......
ولی این آیدا خانوم دیگه حوصلش سر رفته و می خواد بشینه درسش بخونه ..... پس همین جا از همتون
اول تشکر بعدم خداحافظی می کنم.
ایدا خانم میخای داداش من و مارال تنها بذاری؟خواهش میکنم نرووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
نرو نرو
تو که می دونی بی تو مارال وبلاک نداره
جون یارو نرو نرو.
اگه خواستی بعدن برو.اما حالا نرو نرو(ندیده دلمون برات تنگ می شه )
ایدا باید بمونه هر چی دلش می خواد بخونه...........
ایدا خانوم مارالو تنها نزار
خواهش می کنم