آیدا و ماری

قاتی پاتی تیر تپور هپلی هپو موش بخوردت !

آیدا و ماری

قاتی پاتی تیر تپور هپلی هپو موش بخوردت !

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم

از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم ‏

شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

                  

هر چند که از آینه بی رنگ تر است

ازخاطر غنچه ها دلم تنگ تر است

بشکن دل بی نوای ما را ای عشق

این ساز، شکسته اش خوش اهنگ تر است

             

 اما م جمعه اردبیل فرمودند :

هنگام نوشیدن آب سه تا بسم الله بگویید

زیرا در آب سه تا جن هست .

دوتا هیدروجن یکی اوکسی جن

             

بچه اصفهانی از باباش سئوال میکنه

بابا چرا ما هم مثل مردم با کشتی سفر نمی کنیم ؟

باباش میگه خفه شو شناتوبکن

             

رشتیه کتک می خوره میگه:

صبر کنید پسر بزرگم بیاد, حالتونو می گیره,

شما حریف کردها نمی شین

            

نظرات 2 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 07:40 ب.ظ http://pink-sunset.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی دارید
دوست داشتی به وبلاگ من هم سر بزن
موفق باشید

محمد یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:33 ق.ظ http://www.cafenetpars.blogfa.com

چه جملات پر باری ؟؟

اما حسابی بوی غم می داد ؟

حالا چی شده ؟ البته اول باید پرسید این جمله هارو کی

نوشته؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد