آیدا و ماری

قاتی پاتی تیر تپور هپلی هپو موش بخوردت !

آیدا و ماری

قاتی پاتی تیر تپور هپلی هپو موش بخوردت !

 

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد

 

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم

از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم ‏

شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

                  

هر چند که از آینه بی رنگ تر است

ازخاطر غنچه ها دلم تنگ تر است

بشکن دل بی نوای ما را ای عشق

این ساز، شکسته اش خوش اهنگ تر است

             

 اما م جمعه اردبیل فرمودند :

هنگام نوشیدن آب سه تا بسم الله بگویید

زیرا در آب سه تا جن هست .

دوتا هیدروجن یکی اوکسی جن

             

بچه اصفهانی از باباش سئوال میکنه

بابا چرا ما هم مثل مردم با کشتی سفر نمی کنیم ؟

باباش میگه خفه شو شناتوبکن

             

رشتیه کتک می خوره میگه:

صبر کنید پسر بزرگم بیاد, حالتونو می گیره,

شما حریف کردها نمی شین

            

خیر مقدم .......

 

وای اگر یاسمنگولا حکم جهادم دهد...

 

ما هم اکنون اولین اقدام خود را بر این وبلاگ نهادیم

تا بار دیگر از محضر محترممان فیض ببرید

و نسیم گل روی ما را ا ستنشاق کنید

و دیده تان بر جمال نوشته های بی کران ما روشن شود

مگر به راه را ست هدا یت شوید

و به جرگه فدا ئیان مکتب یاسمنگولیزم  بپیوندید

واندک مجالی بیا بید برای رهایی از پریشان خاطری

و طعم دل ا نگیز خوشی ، کام ها یتا ن را نوازش کند

البته زیر سایه پر فروغ ما !

اول از همه باید به " د ین " من ایمان بیارید

تا با هم مشکلی نداشته باشیم

و شما هم هم در دنیا هم در آخرت جمیعا رستگار بشید

از این به بعد تا منو می بینید باید سریعا تعظیم کنید وسجده برید

آخه من رهبر مکتب یاسمنگولیزم هستم

منو باید این طوری صدا بزنید :

" والاحضرت یاسمنگولای اعظم زی زی گول آبادی اصل شیرازی"

پشت بندش هم ، مکررا صلوات و رحمت الهی نثارم کنید

اینا که همش شوخی بود

واسه رستگاری روحتون و

شکوفا شدن لبخند گوشه لباتون

مردیده شدم از بس قربون صدقه خودم رفتم

اول باید بگم آیدا جون و مارال جون دست شما مرسی

که راهم دادید تو وبلاگتون .. .

انشالله که اهدافتون در مورد پذیرش من ، شوم نباشه!

اجرتون با امام حسین

سپردمتون به دوازده تاشون

در پناه حق

و دوستدارتون : یاسمنگولی گوگوری مگوری زی زی گول آبادی اصل شیرازی

 

 راستی شعار مکتب یاسمنگولیزم رو یادم رفت نگارش کنم :

 

" وبلاگ به نظراتشه که وبلا گه ، و الا حسن کچل خودمون هم چیزی از رونالدو کم ندا شت"

 

انشالله تعالی که گرفتید من چی وگوئم

پس تا عرق یاسمنگولی خشک نشده

حقش رو بزارید کف د ستش

تا اون دنیا قرین رحمت بشید انشالله تعالی



 

 

 

 

 

 

 

 

 

جواب...........

سلام.........

جواب مسابقه هوش هیچی بود......

چون هیچی رو  فقرا دارن ولی نمی خوانش.

پولدارا ندارنش و نمی خواهنش.

هیچی از خدا بهتر نیست واز شیطون بدتر نیست!!!!!!

می دونم فکر می کنین سر کا ریه ولی اگه فکر کنین این جواب

منطقیه!ولی برنده نداشتیم.

اما......

 برنده  مسابقه سرگرمی... 

می دونم جوایز قابل شمارو نداره....

با علی .ز موافقم من هدف ندارم.(زدی به هدف..ولی راه حل؟؟)

با علی.۱ موافق نیستم چون نه من قاتلم نه قصد ازدواج دارم.

با پیمان و ساناز موافقم خیلی به خودکشی فکر کردو ولی من ترسو تر

از این حرفام(پیشی من اول حلوای تو رو می خورم)

با میلادو افشین موافق نیستم چون من منتظر کسی هستم نمی تونم

برم سفر..و موبایل هم ندارم.

با پوری هم مخالفم چون آیدا کاری برام نمی تونه بکنه؟

با محمد موافقم تا دانشکاه بی خیالیولی چه جوری!!

بازم وقت دارین من فعلا برنده را اعلام نمی کنم...

 

 

   توجه                                            توجه                                                                       

مسابقه ی بزرگ:

من یه دختری هستم که زندگی برام یک نواخت شده همه جا می رفتم همه کارم می کردم ولی همش تکراری شده.. به کسی که بهترین راه حل یا سرگرمی رو پیشنهاد کنه جایزه تعلق می گیره....

 

مسابقه ی هوش:

 

اون چیه که فقیرا دارند ولی نمی خوانش...

 

پولدارا ندارنش ولی نمی خوانش...

 

از خدا بهتر هست .....

 

از شیطونم بدتره .....

 

جوایز برندگان:

 

نفر اول:دعوت به شام در یک مکان با صفا یا هتل

 

نفر دوم:10 ساعت کارت اینترنت (از هر مدلی که میلتون)

 

نفر سوم:20 ساعت کارت اینتر نت شبانه(از هر مدلی که میلتون)

 

اگر عزیزانی که جایزه را ببرند در شهر شیراز نباشند هدایای انان به درب منزل فرستاده می شود؟

 

شرایط شرکت کنندگان در مسابقه هنگام نظر گذاشتن(جواب):

 

1- لطفا نام  ونام خاانوادگی خود را دقیق ذکر کنید.

 

2- لطفاآدرس ایمیل یاآدرس وبلاگ خود را دقیق ذکر کنید.

 

3-فقط می توانید 2 جواب را بدهید و کنار آن ذکر کنید که مربوط به کدام مسابقه است.

 

4- از عزیزانی که دارای چندین ایمیل هستند مثل  آقا فرشیدخان  خواهشمندن با یک ایمیل جواب را بدهند.

 

 

نتایج برندگان تا آخر شهریور امسال یا زودتر در همین وبلاگ اعلام خواهد شد.

 

 

دیشب خواب باباتو دیدم آیدا:

 

تیتراژ آغازین :

 

شوختم وشوختم و شاختم ( سوختم و سوختم و ساختم )

هر چی داشتم به پات باختم

کاش تو رو از روز اول

مثل امروز می شناختم

آخه عشق یعنی شکشتن ( شکستن )

عاشقانه شر شپردن( سر سپردن )

دل شپردن به شرابه ( دل سپردن به سرابه )

در شکوتی بی شمار( در سکوتی بی شمار )

 

تقدیم به : آیدا

از طرف همشرت ( همسرت ) : بیژن

 

 

بازیگران:

آیدا و مارال خوابیده و بیژن معتاد....

 

تذکر : این فیلم بر اساس یک داستان وا قعی می با شد

 

آره حقیقت داره دیشب خواب با با تو دیدم...

 

 

نه........................ترو خدا نری به مامانت بگی!!!!!!!!!!

 

حتما سرمو می بره می ده به با بات.


نه.......................تروخدا نری به بابات بگی!!!!!!!!!!!!!!

 

آخه اگه بری بهش بگی ممکنه از من خوشش بیاد.

 

نه ............................به آنا  نگیا!!!!!!!!!!!!

 

حالا خواستی بگو اون محرم اسرارت هستش .

 

نه .............................. به کسری نگیا!!!!!!!

 

حالا خواستی بگو.. اون که از خوده ..

ما با هم این حر فا رو نداریم


آیدا نمی دونی .....

 

دیشب بابات چی می گفت؟؟؟

 

بابات زار- زار گریه می کرد......

می گفت خریت کردی

می گفت ازدواج کردی ....

گرچه شوهرت پول پارو می کنه .....

ولی.....آخه اون معتاد که مرد نمی شه واسه تو

بابات افتاده بود به پام که بیام باهات حرف بزنم..

که بری طلاقش بدی...

هر چی می گم آقای عزیز من کاره ای نیستم ..

اصرار داشتن که بیام باهات حرف بزنم...

اومدم با هات  حرف زدم... یه جورایی راضی شدی.

اومدم به بابات گفتم که .. بابات از خوشحالی اومد بغلم کنه ببوستم ..

 

که از خواب پریدم...

 

 

آخیش...

 

خوب شد..این فقط یه خواب بود...

 

( خدایا شکرت ایکنم ) این خوابم به خیر گذشت..

 

آخه من خوابام تعبیر می شه...شیخ المحمد در جریانن.

 

پایان

تیتراژ پایانی :

 

شنیدم که معتادی دیدن آیدا اومده

با طلا جواهرو تریاک خواستگاری یارم اومده

مدیونی ...

مدیونی اگه جواب آره بدی آیدا

.....................

 

نویسنده:مارال

ویراستار اعظم : محبوب

کارگردان:محمد فقیه اسلام

طراح : محمد فقیه اسلام

تهیه کننده بازیگران خواهر : محمد فقیه اسلام

تهیه کننده وسیله حمل و نقل خواهران : محمد فقیه اسلام

ساپورت مالی و عاطفی خواهران: محمد فقیه اسلام

خولاصه کلیه امور مربوط به خواهران : محمد فقیه اسلام

تدارکات قلم وکاغذ و هندی کم

و رختخواب بازیگران و خورد و خوراک

به خصوص شیرینی و خامه انگشتی :

آقای عزیزی که خیلی هم عززززززززززززززیزه

 

 

(با تشکر از همه عزیزانی که انقدر عزیز بودن)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                   

 

فقط برای آیدا...

این مطلب رو دوباره برای یار آوری خاطرات زدم:

 

آیدا...

 

حتی اگر تو

یک خرس قطبی بودی  یا یک دا یناسور فسیل شده

یا یه موش کور صحرایی یا حتی یه سوسک نیش دار

یا یه بوفالو آفریقایی  یا یک گوریل غول آسا

یا حتی یه بچه خرچنگ دریایی یا یه مار بو آ

من ...

من بازم دوستت می  دا شتم ...

چه برسه به الان که یه تپل  مامانی با مزه  هستی ...

                                      ا ز طرف مجنونت مارا ل

 

پیام فوری و حیاتی واسه آیدا:

 

شنیدم که خواستگار واسه نگارم اومده

 

با جواهرو طلا دیدن یارم اومده

 

اون می خواد یار منو عروس خونش بکنه

 

اونو از من بگیره و منو دیوونش بکنه

 

نمی دونه مگه تو فقط و فقط مال منی

 

نمی دونه واسه من زندگی و جون منی

 

مدیونی

 

مدیونی اگه جوا ب آره بدی آیدا

 

                          از طرف  : دی جی مارال

 

 

 

آخی...

آخی زندگی .....

از کجای این زندگی بگم؟؟

از آشنایی هاش بگم یا  از جدایی هاش؟؟؟

از لبخنداش بگم یا از گریه هاش؟

از غماش بگم یا از شادی هاش؟؟

از اومدنا یا رفتنا؟

از صدا قت بگم یا از دروغهاش بگم؟......

یه روزی خیلی به خدا ایمان داشتم ولی حالا داره باورم می شه که خدایی......

شما بگید اگه جای یه آدم عاشق دل شکسته که دلش یه جای دیگه گیره بودید..

از چی چی این زندگی خوشتون میومد؟آخه کفر نمی گفتید؟؟؟

 

 

 

زندگی...

بگذارید و بگذرید 

 

       ببینید و دل مبندید

 

             چشم بیندازید و دل مبازید

 

                         که دیر یا زود 

                        باید گذاشت و گذشت

 

 

 

 

               

یکی بود یکی نبود ... یه پیمانی بود که پاش شکسته بود...

این پیمان بازی گوش ما دلش هوای اصفهان کرده بود ؛

بقچش بست و راه افتاد .... رفت و رفت و رفت تا رسید به یه

خونهی پر از درخت زرد آلو ؛دلش طاقت نیورد ؛ بقچش پرت کرد تو و

از در رفت بالا ؛ پیمان قصدش خیر بود (اصلا دزدی نبود) . این پیمان ما که

همهی حواسش به زرد آلو ها بود مثل یه پیشی رفت بالای دیوار ؛ وقتی رسید اون بالا

مونده بود چه جوری بپره پایین ؛ عزمش و جذم کرد و چشاش بست و خودش پرت کرد پایین

آآآآآآآآآآآآآآآخ خ خ خ  واااااااااااااااااااااای پاممممممممممم محبوب کجایی که پیشیت مرد ؛ کشتنش

بیچاره پیمان یکی از پاهاش چلاق شده بود ؛ دیگه ما از بقیه ی جزئیات خبر نداریم ولی پسر خاله ی

پیشی  وقتی زنگ یه چیز دیگه گفت :

نوید : سلام خوبی محبوب ؛ دیشب پیمان دیر اومد خونه ؛ کسی درو روش واز نکرد  اون جوون چست و

چابک خیلی راحت از در اومد بالا ولی این شیطون بلا در این حادثه یه پاش زد چلاق کرد .

ما که باور نکردیم قضیه حتما همون بوده که ما گفتیم ....

نظر شما چیه ؟؟؟؟؟؟

 

دعا یا آرزو...

                  
 
     یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتتظر،ولی دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چار راه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیر کرده بود
*
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
از کنار او گذشت
*
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچ کس
از مسیر رفت و آمد دعای او
با خبر نبود
*
با خودش فکر کرد
پس دعای من کجاست؟
او چرا نمی رسد؟
شاید این دعا
راه را اشتباه رفته است!
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا
راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برای او
دست دوستی تکان دهد
رفت
پس چراغ چار راه آسمان سبز شد
رفت و با صدای رفتنش
کوچه های خاکی زمین
جاده های کهکشان
سبز شد
*
او از این طرف، دعا از آن طرف
در میان راه
باهم آن دو رو به رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
از صمیم قلب گرم گفت و گو شدند
وای که چقدر حرف داشتند
*
برفها کم کم آب می شود
شب ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی رفته رفته توی راه مستجاب می شود
 
 
    کاش به جای دعا..آرزوها برآورده می شد!!!! 

موزیک...

لطفا هر کسی که اسم خواننده این شعر را می داند.. به ما اطلاع دهد...

 

برای آخرین بار              خدا کنه بباره

 

تو این شب کویری           یه قطره از ستاره

 

همیشه بودی و من          تورو ندیدم انگار

 

بگو که هستی اما            برای آخرین بار

 

وقتی دوری                   تنهایی نزدیکه

 

قلبم بی تو                     می میره تاریکه

 

چه لحظه ها که بی تو      یکی یکی گذشتند

 

عمرم و بردن اما            یه لحظه برنگشتند

 

تو چشم من نگاه نکن       منو به گریه نسپار

 

حالا که با تو هستم          برای اولین بار

۳ پند.......

شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه

 

شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب

 

 بیشتر میشه ،

 

مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ،

ولی تو اون رو نمی بینی

 

 

بهترین دوست اگه نیستی، لااقل بهترین دشمن باش، غمخوارم اگه

 

نیستی، لااقل بزرگترین غمم باش، هرچه هستی بهترین باش، چون بهترین

 

 ها همیشه در خاطر می مانند، پس در خاطرات بدم بهترین باش!

 

 

 

اگه کسی دیونه ات بود، عاشقش باش. اگه عاشقت بود، دوستش داشته

 

 باش. اگه دوستت داشت، بهش علاقه نشون بده. اگه بهت علاقه نشون داد

 

 فقط یک لبخند بزن.

 

 

همسر یابی......

برای یافتن همسر مناسب خود به ما مراجعه فرمایید:

 

پسری هستم ۲۴ ساله متولد ۱۱ تیر؛ دارای یک عدد کافی نت به متراژ

 ۱*۱ میلی متر ؛ دارای یک فقره ۴۰۵ سورمه ای با شیشه های دودی ..؛

 صندلی های آخر هم همیشه رزرو دختران است ؛کفش زیبای دارم که متناسب 

 با قدم است ؛ولی فقط تفاهم مهمه استدعا دارم ...؛ عاشق بچه اونم از نوع ۶ قلوش ؛

دارای توانای ارتباط راحت با دختران ؛ موجودی کاملا احساساتی ؛ 

عاشق تی شر ت های کرمی رنگ با یقه ی باز

 دارای گواهینامه ی ایزو ۹۰۰۲ به علت کارکرد بالا.

 

همسر دلخواه  :

خواهان دختری هستم حدودا زیر ۲۴ سال ؛ دارای توانای بالا در حسابداری ؛

 عاشق خاله بازی با پاسور ؛عاشق پیشه ؛ خوش سلیقه ؛ مودب ؛ با اصالت ؛

 توانای بالا در ۶ قلو آوردن ؛ترجیحا اول اسمش س باشه بهتره..

 

سلام .............

آیدا خانوم ما واقعا شرمنده شد

مرسی از این همه لطفی که به من دارین...

پوریا جان من به شما قول میدم که تا آخر نمایشنامه شما و مارال رو تنها نذارم....

از فرشید خان هم به خاطر اون شعر زیباشون تشکر می کنم ...

از بقیه دوستان هم کمال تشکر را دارم .

پند...

میان یافتن و دریافتن فاصله ای است

                                           (پ؛پ)

الو..............

این آیدا ناز و خوشکل بیخود می کند....

آیدا باید بمونه....

حالا هرکی با من موافق نظر بزاره.......

(لطف کنید نظرهایی بزارید که آیدا نظرش عوض بشه)

نامه ی خدا حافظی........

دوستان من سلام......

قبل از هر چیزی می خواستم اول از این آیدای ناز و خوشکل و دوست داشتنی بد بخت (خودم) ...که تو

 این نمایشنامه ها تایپیست بود؛ویرایشگر بود؛نویسندگی میکرد ؛ مغز متفکر داشت ؛داستان عوض میکرد و.....

.. تشکر فراوان کنم و بگم که واقعا این خوشکل خانوم سوخت به پای مارال و پوریا ......

ولی این آیدا خانوم دیگه حوصلش سر رفته و می خواد بشینه درسش بخونه ..... پس همین جا از همتون

اول تشکر بعدم خداحافظی می کنم.

به به...چه..چه...

آدمـک آخــرِ  دنیــاست، بخند
آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند
آن خـدایی که  بـزرگش خوانـدی
به خـدا، مثـل تـو تنهـاست، بخند
دستخطی  کـه  تـو را عاشـق کرد
شوخـیِ  کاغــذی  ماسـت، بخند
فکر کن   دردِ  تـو  ارزشـمند است
فکر کن  گریـه چـه  زیباست، بخند
صبحِ فردا به  شبت  نیست که نیست
تـازه  انگار کـه فـرداسـت، بخند
راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم
پَر زدن نیست کـه درجاسـت، بخند
آدمــک نغمــهء  آغــاز نخوان
به خــدا  آخــر  دنیـاست، بخند 
(انقدر بخند تا جونت بیاد بالا..)